سفارش تبلیغ
صبا ویژن
A.R.H -

                                                              بسم اللله القاصم الجبارین

(......دیدم انگار نه کسی وبلاگ رو آپدیت می کنه نه نگاه؛ گفتم این مطلب رو توش بذارم بلکه یه کم تازه بشه شاید یکی خواست بخونه!!!)


نمی دونم از کجا شروع کنم از کی شکایت کنم اصلا به کجا شکایت کنم؟ تو این دنیایی که قانون جنگل توش حکم فرماست الان دیگه فقط می تونم این حرف ها رو به خدا بزنم و به نایبش که زمین رو هر چه زودتر از جور و ستم پاک کنه و از عدل و داد پر کنه.
روی سخنم اول از همه با خودمونه که ادعای مسلمانی و شیعه بودن داریم و بعد هم با همه اونایی که تو ایران خودمون دم از حقوق بشر و دفاع از اون می زنند اونایی که منتظرن تا یه اتفاق کوچیکی اتفاق بیفته تا ازش پیراهن عثمان بسازند. اما درست اون موقعی که باید از فجایع غزه حرف بزنند چون به نفع اربابشون نیست انگاری لال شدند انگار نه انگار تو یه گوشه دنیا یه عده مسلمون رو- نه اصلا یه عده آدم بیگناه رو- دارند به خاک و خون می کشن. آهای همه اونایی که دائم حرف مفت می زنید پس غیرت و انسانیت تون کجا رفته؟ فقط به درد ژست جلو دوربین می خوره؟ چرا همتون ساکت شدید؟ چرا دم برنمی یارید؟ گرچه تو مسلمون بودنتون شک دارم ولی از اونجا که حجت برتون تموم بشه باید حدیث پیغمبر رو بهتون یادآور بشم که فرمود " کسی که فریاد مسلمانی را بشنود که بگوید ای مسلمانان به دادم برسید و به یاری او برنخیزد، مسلمان نیست." البته امید ندارم که این حدیث تو دلهای سنگ شما اثر کنه چرا که اگه ذره ای انسانیت در وجودتون بود با شنیدن این اخبار تکان دهنده داد سخن برمی دادید. افسوس که شما مانند کسانی که امام حسین رو کشتند ادعای مسلمانی دارید ولی به دلیل لقمه حرام گوشها و چشم هایتان کر و کور شده است.
اما کمی هم درباره سران کشورهای عرب به اصطلاح مسلمان بگویم. ببخشید جمله قبل را اصلاح می کنم می خواهم درباره سفا کترین بشرنماهای زمین بگویم. از اسرائیل به عنوان تروریسم دولتی توقعی نداریم که دست از جنایت بکشد زیرا سربازان شیطان وظیفه خود را به خوبی انجام می دهندو مطیع رهبر خویشند. ولی هرچه مسلمانان می کشند از سر حماقت این سفیهان ابله مسلمان نما است. اول باید بگم که حساب این جنایت کاران را از مردمشون جدا باید کرد چرا که قریب به اتفاق آنان اگر با کارهای آنان مخالف نباشند موافق هم نیستند. تاریخ بعدها خواهد نوشت که در جنایات اسرائیل علیه غزه چه کسانی شریک بودند. حسنی (نا)مبارک ملعون که مثل حیوانات درنده تاریخ عقد اخوت با دشمن دین خدا بسته و با اسرائیل هم پیمانه شده. چشم و گوش خود را بسته و شمشیر را زا رو بسته. مرزها را بسته و حتی اجازه ورود و خروج مایحتاج ضروری مردم را هم نمی دهد. رئیس دانشگاه الازهر که با سران جنایتکار دست دوستی می دهد. رئیس مرکزی که باید مروج اسلام باشد با دشمن اسلام هم قسم شده که ریشه عده ای از مسلمانان را بخشکاند. به تحصیل خود مشغول باشید که با چنین رئیسی باید مفتی های خوبی هم داشته باشید. مفتی های که عوض احکام به نفع مسلمانان علیه آنان و همگام با سرانشان فتوا صادر می کنند که ذکر آنها از حوصله این مقال خارج است. یا محمد (ص) از دست امتت شکایت به درگاه الهی می برم. از که بنالیم که هرچه می کشیم از تفرقه میان خود می کشیم. به جای اینکه علیه صهیونیست- این دشمنان قسم خورده که خدا درقرآن بارها آنان را به عنوان اصلی ترین دشمنان مسلمانان معرفی کرده – با شیعه متحد شوید حاضرید به هر بهایی اراجیف و اباطیل خود را به کرسی بنشانید. از اردن بگویم یا از عربستان که امسال برای اثبات سرسپردگی خود بدعتی تازه نهاد. کنفرانس ادیان را تبدیل به بده بستان های کثیف خودش کرد و با دشمن عزیز سر میز شام به شادمانی پرداخت که به زودی مردم غزه را با کمک اسرائیل قتل عام می کنیم. 
اما نوبتی هم که باشد نوبت می رسد به مهد آزادی و دفاع از حقوق بشر!!!!!!!!!!!!!!!!!! یعنی اروپا که این روزها سرگرم بزرگداشت اعلامیه دروغین و پوچ "حقوق بشر" ند. شما که از پایمال شدن حقوق بشر - بخوانید منافع خودتان- در ایران دائم یاوه گویی می کنید چرا ساکتید. آیا مردم غزه جزء بشر نیستند؟ آیا آنها حق زندگی و حیات ندارند؟ آیا آنها نباید آزادنه و در امنیت زنذگی کنند؟ آیا کودک غزه ای باید خود را با شمع گرم کند؟ آیا او غذا و آب و دارو نمی خواهد؟ یا نه فقط برای اینکه به خواسته شما وقعی ننهاد و اراده خود را در برپا کردن دموکراسی مطلوب خود متجلی ساخت اینگونه باید تنبیه شود و بهایی چنین گزاف بپردازد؟ مگر شما نبودید که خواستار حکومتی دموکراتیک بودید. پس آن ادعا چه شد؟ مگر دنبال نسل کشی نمی گشتید؟ مگر واضح تر از آنچه در غزه اتفاق می افتد هم می تواند روی دهد. رئیس سازمان ملل هم که رفیق خودتونه مه می گه مردم غزه مدت زیادی رو نمی تونن با این وضع دووم بیارن و اگه مرزها باز نشه شاهد نسل کشی خواهیم بود. مثل همیشه گزافه می گفتید؟ حکومت حتما باید مثل محمود عباس سرسپرده باشد تا از طرف شما به رسمیت شناخته شود. ننگ بر شما باد که تا ابد دستتان به خون بیگناهان و مستضعفان جهان آلوده است. 
اما مطمئن باشید اوضاع به همین گونه باقی نخواهد ماند، اراده خداوند بر آن قرار گرفته که مستضعفان عالم حاکمان زمین شوند و روزی خواهد آمد که منتقم خون حسین(ع) انتقام سختی از همه ستمگران عالم خواهد کشید. و چه بسا زودتر از آن دست خدا از آستین دیگری بیرون آمده و شما را به سزای اعمالتان برساند.
به امید آن روز



 
نویسنده: A.R.H |  چهارشنبه 87 دی 4  ساعت 1:33 عصر 
بسم الله
چند روزی است که به عللی تصمیم گرفته ام همه کارای جانبی ام رو کنار بذارم و فعلا بی خیال همه چیز بشم چرا که مشکلاتی ایجاد شده که مرتفع شدنشون نیاز به زمان داره، اما ربط این قضیه به شما چیه خدمتتون عرض می کنم.

یه موقعی که بنده وسعت وقت زیادی داشتم و می تونستم تو فعالیت ها کمک کنم گاهی وقت ها می شد که هر شب به مقدار متنابعهی با دوستان صحبت می کردیم، از هم حال و احوال می گرفتیم و تا حد امکان در صدد رفع مشکلات هم بر می اومدیم. ولی همون طور که گفتم از وقتی تاریخ مصرف بنده تمام شده!!! کسی تا حالا ازمون نپرسیده فلانی یه دفعه چی شده همه چیزو ول کردی؟ یکی به خودش زحمت نداد بپرسه "چرا؟"

با اینکه خودم از این اظهار ناامیدی ها خیلی بدم می آید ولی این یه دفعه رو به بنده حق بدید که این گله رو از دوستانی که مطلع بودن داشته باشم.آدم بی اختیار یاد جمله معروف " تا پول داری رفیقتم/ قربون بند کیفتم؟؟!! "  و از این حرفا می افته. تا اون موقع که موقعیت و زمانش رو داشتیم مهم بودیم همینکه این چیزا برداشته شد گویا ما هم حذف شدیم!

از اینجا می شه فهمید اونجاهایی که ما فعالیت می کردیم- و البته آدماش - شخصیت حقوقی آدما رو نیاز داشتند نه شخصیت حقیقی اونا رو!! چون من هنوز همون آدمم با همون آرمان ها و اهداف تنها چیزی که عوض شده شرایطمه که ایجاب می کنه فعلا نباشم.

این مساله شاید خیلی ساده، پیش پا افتاده و بی اهمیت باشه ولی ماهایی که اینقدر دنبال اینیم که بفهمیم چرا ریزش داریم و جلوشو بگیریم باید به این مسایل توجه کنیم.

ما که باکمون نیست ولی فقط می تونم بگم ایشالا آقا میاد خودشون همه چیز رو درست می کنند... ان شاءالله

در ضمن قابل توجه دوستانی که داد سخن می دادند  ظاهرا فعلا فقط خودم خواننده و نویسنده وبلاگم....!!!!!!!!
یا علی التماس دعا


 
نویسنده: A.R.H |  شنبه 87 مهر 6  ساعت 2:20 عصر 

بسم رب الشهدا

چند روز پیش بعد از افطاری یکی از بچه ها پیشنهاد داد بریم " شب آفتابی". از اسم مشکوکش که بگذریم در توضیحش باید بگم یه برنامه اس که بلیطش تو نمایشگاه قرآن توزیع می شه و در واقع یه نمایشگاهه که برای گرامیداشت هفته دفاع مقدس برگزار می شه. یه دقیه صبر کنید قبل از اینکه بعضی از دوستان با تصور قبلی از نمایشگاه های کلیشه ای که هر سال تکرار می شه از خوندن ادامه مطلب منصرف بشن باید بگم این یکی یه کم متفاوت با اون چیزایی هست که تا حالا دیدیم. برای خود من که تجربه جالبی بود و به یه بار تجربه کردنش می ارزید. از رزمنده هایی هم که تو برنامه شرکت کرده بودند وقتی سئوال کردم می گفتند بعد از جنگ واقعیت جنگ رو تا حالا اینقدر ملموس درک نکرده بودند.
اما اصل مطلب بنده اصلا تبلیغ این نمایشگاه و از این جور حرفا نبود. غرض اینکه تو یه صحنه از این برنامه که ترسیم صحنه عملیات بود یه سری انفجار انجام میشد که به دلیل قرب مسافت حتی گرمای حاصل از انفجار ، موج انفجار و دود پس از اون به خوبی حس می شد. تو همون گیر و دار که شاید اوج برنامه بود داشتم به این فکر می کردم که که اگه خودم اونجا بودم چیکار می کردم. برای خیلی از نسل ما که دفاع مقدس رو درک نکردیم پذیرفتن چنین واقعیاتی بسیار دشوار و گاه ناممکنه. اینکه یه موقعی یه آدمایی وقتی از زمین و زمان گلوله و ترکش و... می بارید و از شدت تراکم گلوله ها تو هوا به هم برخورد میکرد زمانی که هر عقل منطقی می گفت جونتو سفت بچسب یه آدمایی بی هیچ واهمه ای پیش می رفتند. وقتی باید یه کاری انجام می شد چون کار رو خدایی می دونستند و "جان" را هم امانتی خداوند از عودت اون به صاحبش هیچ ابایی نداشتند.
نمی دونم به این فکر کردی یا نه ولی فکر کنم پاسخ به این سوال یه کم مشکله. البته اگه بخواهیم ادعا کنیم راحت می گیریم آره. ولی یه روایته که در" پیچیدگی های حوادث" انسان ها باطن خودشون رو آشکار می کنند یا به قول شهید آوینی جنگ مثل کوره ای است که مرد رو از نامرد مشخص کرد. حضرت امیر (ع) هم در نهج البلاغه قریب به این مضمون می فرمایند: "حق در مقام توصیف بسیار گسترده و در مقام عمل بسیار باریک است" خیلی ها با خیلی ادعاهای بزرگ تو صحنه عمل وا دادند و اونجا که باید حرکت می کردند زمین رو سفت چسبیدند. شخصی ادعا می کرد که اگر در عاشورا همراه اباعبدالله بودم ایشان را همراهی می کردم در عالم رویا مشاهده می کند که در صحنه کربلاست و هنگام نماز شده است . امام به آن فرد دستور می دهند در جلوی نمازگزاران بایستد تا هنگام اقامه نماز مراقب اوضاع باشد. با شروع تیراندازی آن فرد مدام از مقابل تیرها کنار می رود تا اینکه تیر ها یک یک بر پیکر امام می نشیند
احتمالا بعد از این پست خیلی ها در صدد دفاع از این نسل بر می آیند و سعی در تبرئه نسل حاضر می کنند . اصلا قصد محکوم کردن کسی یا کسانی رو ندارم و نمی دونم که نسل ما تقصیر داره یا قصور کرده. فقط دوست دارم شما هم چند دقیقه ای بهش فکر کنین که اون موقع که شاید زمان فکر کردن نباشه چی کاره اید؟! تازه خودم هم معتقدم عرصه مبارزه و فعالیت ما از نسل گذشته بسیار پیچیده تر وسخت تره، چرا که اونجا حداقل خودی و دشمن مشخص بود ولی تو این زمونه تشخیص دوست و دشمن خیلی سخته.
یه بزرگی در توضیح تفاوت نسل حاضر و نسل اول انقلاب می گفت: " قیام لله معرفت الله می آورد ولی برعکس آن همیشه صادق نیست یعنی معرفت الله لزوما قیام لله را سبب نمی شود." توضیح اینکه شاید ما –منظور نسل ماست- بسیاری از معارف و حقایق را کسب کرده باشیم و ذهنمان مملو از این معارف باشد ولی تا زمانی که در مسیر خدا جهاد نکنیم و در این مسیر گام برنداریم نمی توانیم ادعای پیمودن راه خدا را داشته باشیم. چه بسیار افرادی بودند که مملو از علم و معرفت بودند ولی هنگام جنگ با ساختن توجیهات واهی از حضور در جبهه شانه خالی کردند و چه بسیار افراد عوامی بودند که معرفتی را که عرفا طی چندین سال به دست می آوردند طی اندک زمانی به دست می آوردند و چه بسا فراتر هم می رفتند. یا به قول خود عرفا "ره صد ساله را یک شبه می پیمودند" صرف دانستن یک چیز باعث عمل به آن نمی شود
ولی در این مسیر به همین سادگی هم نمی توان به چنین مقامی رسید یعنی یک سری مقدماتی دارد که باید رعایت شود. آمادگی قلبی و روحی هم نیاز دارد. شهید علم الهدی و امثال ایشان افرادی بودند که پیش از انقلاب خود را مهیا کرده بودند و این آمادگی را در خود ایجاد کرده بودند تازمانی که این عرصه ایجاد و مهیا شد خوش درخشیدند. همرزمان ایشان نقل می کنند که ایشان به قرآن و نهج البلاغه بسیار تسلط داشتند و حتی پس از شهادتشان هم به دلیل اینکه جنازه شان قابل شناسایی نوده از قرآنی که ایشان به همراه داشتند وی را شناسایی کردند. نقش توسل و ارتباط با خدا را هم در این مسیر نباید فراموش کرد چرا که از بسیاری شهدا نقل شده که در جنگ گاهی که مسایل بسیار پیچیده می شد گره کار با توسل به اهل بیت و مدد از خداوند متعال باز می شد. ضمن اینکه در این مسیر باید به کسب ویژگی ها هم باید اهتمام داشت و نمی توان از آن غافل شد.
به امید آنکه از یاوران مهدی موعود(عج) باشیم و تکلیفمان را بفهمیم و به آن عمل کنیم.
یا علی التماس دعا
__________________________________________________________________________________________________
پ.ن 1 شب های آفتابی به روایت تاریخ اسلام از ابتدا تا دفاع مقدس ایران اسلامی می پردازد.
پ.ن2 قابل توجه دانشجویان محترمی که آمار و احتمال می خونن ! لطفا محاسه کنید چگونه احتمال اندک برخورد تیرها (نقطه) در هوا (فضای پیوسته) به وقوع پیوسته است. -جهت تقریب به ذهن-
پ.ن 3 شهید علم الهدی از دانشجویان نخبه ای بود که فرمان امام درس و دانشگاه را رها کرد و به جبهه ها شتافت. جمعی از دانشجویان را گرد آورد و به انجام فرامین امام از قبیل تاسیس سپاه، جهاد سازندگی و... پرداخت.




 
نویسنده: A.R.H |  چهارشنبه 87 مهر 3  ساعت 11:41 عصر 

بسم الله القاصم الجبارین

قبل هرچیز بگم می خواستم این یادداشتو به عنوان کامنت پست قبلی بذارم ولی از اونجایی که یه کم قضیه جدیه و ممکنه حق مطلب ادا نشه تصمیم گرفتم به عنوان پست جدید بذارمش رو وبلاگ.

شاید بپرسید چرا اسم خدا رو با این صفات سرآغاز کلامم کردم معمولا موقعی که بحث اشداء علی الکفار در میونه این صفات رو به کار می برند ولی این دفعه قضیه دقیقا متفاوته چون من در عین رحماء بینهم خوشم اومده اینجوری بگم.- ببخشید بنویسم-

البته اگه دروغ نگم یه کم ناراحتم از چی و کیشو می گم ولی قبلش بگم که توقع این صحبتا رو ازش نداشتم برخلاف کادح من اصلا شرمنده نیستم چون جناب خط شکن آواره دقیقا به همون چیزی مبتلا شده که ما از اول باهاش مشکل داشتیم - در اینجا منظور از ما حداقل من است البته هنوزم داریم! یعنی مصادره به مطلوب. بذار عوض حاشیه برم سر اصل مطلب چون من مثل ایشون و یکی دیگه که یه مطلبی در مورد گلابی نوشته بود بلد نیستم با کلمات بازی کنم ولی جناب خط شکن آواره- که از شما بعید بود- اگه انقلابی بودن فقط به وبلاگ نویسی و به قول شما به اداره وبلاگ گروهیه که با این توصیف شما خیلیا غیرانقلابی و شایدم ضدانقلابند. البته من از آوردن مثال و نمونه معذورم به شما خواننده محترم هم توصیه می کنم زیاد تو ذهنتون دنبال مصداق حرفببخشید نوشته بنده نگردید چون نتایج مطلوبی نداره ولی اگه انقلابی بودن اینه که شما می فرمایید ماهم عطایش را به لقائش بخشیدیم و اصلا بالکل ، از اول، در نهایت ، من الازل و ... ما انقلابی نیستیم ولی اگه انقلابی بودن یه چیز دیگه ای هم هست و باید تو فرمایشات آقا دنبالش بگردی(م) لطفا از این افاضات کوچه بازاری و مهیج!!! نفرمایید. بقیه اش رو هم خدا می دونه و بس!

شاید بلافاصله برام پست و کامنت بذارید که آقا هم غیرمستقیم و تلویحا به این امور اشاره کرده و امر تبلیغ دین چیزیه که هر جا توانش هست باید انجام بشه ولی می خام بگم آدم ها انواع مختلفی دارند یکی می تونه و باید این کارو تو اینترنت بکنه که وظیفش هم هست مثل شما جناب خط شکن آواره و خیلی های دیگر هم به هزار و یک راه دیگر می تونن این کارو انجام بدن که اونا هم باید به اون صورت تبلیغ دین خدا کنن.

البته امیدوارم بتونیم حداقل به یکی از اون هزار ویک روش دیگه تبلیغ دین کنیم اینیم که چقدر موفق بودیم فقط خدا می دونه دوست عزیز!

پس دوست عزیز لطفا مثل خیلی از انقلابیون دیروز و سیاست بازان امروز شیوه مصادره به مطلوب را برنگزینید.لطفا!

راستی یه لطف کن قبل از پست کردن مطلب جدید چند بار بخونش که انقدر غلط نداشته باشه!

راستی اونجایی ما رو هم دعا کن.به خصوص دم افطار



 
نویسنده: A.R.H |  سه شنبه 87 شهریور 19  ساعت 12:1 صبح 

گاهی اوقات سکوت بسیار مفید و مثمرثمر است و در واقع کاری معقولانه و شرعی و اخلاقی و انسانی است. نمونه این عمل را ما شیعیان در رفتار مولایمان علی(ع) به وضوح دیده ایم. این در حالی بود که ایشان شاید به راحتی می توانستند حق خود را از غاصبان ولایت بستانند ولی از آنجا که از طرف پیغمبر مامور به سکوت بودند سکوت کردند. و یا در رفتار حضرت روح الله بارها و بارها آن را به خاطر داریم چه در هنگام انتخاب بنی صدر ازسوی مردم، چه در انتخاب بازرگان یا بسیاری موارد مشابه که به قول ایشان همچون تیغ در چشم و استخوان در گلو ایشلن را می آزرد ولی ایشان برای مصلحت جامعه سکوت اختیار فرمودند.

ولی گاهی اوقات این سکوت نه تنها مفید نیست بلکه مضر نیز هست بلکه باز هم بنا بر عقل و شرع نه تنها ملزم به سکوت نیستیم بلکه وظیفه عقلی و شرعی ایجاب می کند که تمام همتمان را بر این قرار دهیم که فریاد کنیم و حقیقت را بر همگان آشکار کنیم.

از جمله این موارد جایی است که فرد، اشخاص یا گروهی پا را فراتر از حد خود می گذارند و هرچه طرف مقابل بنابر مصلحت یا چیز دیگری سکوت اختیار می کند از جسارت خود نمی کاهند و بار دیگر با وقاحت بیشتر جلو می آیند. در مواجهه با چنین افرادی هرچه با شیوه مدارا و سکوت رفتار شود عرصه را بر طرف مقابل  تنگ خواهد کرد و وقاحت را به حد اعلی خواهد رساند. نمونه بارز این رفتار را نیز در تاریخ معاصر خود در برخورد با آمریکا و قدرت های استکباری مشاهده کرده ایم زیرا این رفتار بالفطره استکبار است که هرچه در مقابلش عقب نشینی شود او گامی به جلو می نهد. چیزی که متاسفانه دولت پیشین و تیم مذاکره کننده آن در بحث هسته ای آن را به خوبی درک نکرده بود و فکر می کرد با وادادن و عقب نشینی می توان استکبار را قانع کرد تا با دشمن بر سر بحث هسته ای به توافقی دست یافت.

اما از این مقدمات که بگذریم باید گفت نمونه چنین استکبارها و رفتارهای استکباری ای را ما در داخل کشور نیز می توانیم مشاهده کنیم. غالبا این رفتار در مواقعی رخ می دهد که شخص مستکبر احساس خودبزرگ بینی و غرور زیادی می کند و در تصور این است که به قول معروف پشتش به جاهای محکمی!! بند است .

چند روز پیش در برخی رسانه ها سخنانی از آقای جاسبی انعکاس یافت که همگان را از این وقاحت وی انگشت به دهان کرد. وی در پیشنهادی اعلام کرد که برای بهبود وضعیت صندوق رفاه دانشجویی و برای اینکه این صندوق بتواند خدمات و تسهیلات بهتری به دانشجویان دانشگاه آزاد ارائه کند باید عده ای از فارغ التحصیلان دست به کار شوند و مبالغی را در اختیار آن قرار دهند تا بتوان به دانشجویان راحت تر وام پرداخت کرد.
ادامه مطلب...

 

نویسنده: A.R.H |  سه شنبه 86 دی 11  ساعت 10:48 عصر 

                                                                    از ترس ماست را به کیسه ریختند...!
چندی پیش  دکتر احمدی نژاد در دانشگاه علم وصنعت سخنرانی‌ کردند که در آن اشاراتی به سر و سامان دادن به وضعیت دانشگاه آزاد و ایجاد نظم در آن! کردند که ظاهرا به مذاق برخی افراد خوش نیامد و سبب آن شد که باز هم طبق معمول برای تهییج و ملتهب کردن فضای جامعه به نفع خود دست به برخی اقدامات خنده دار و ابلهانه بزنند که در واقع به گواه دوستانشان نیز حرکتی مضحک برای کم اثر نمودن صحبت های رئیس‌جمهور بود.
دانشگاه آزاد  در حالی دست به برپایی  نمایشگاه ربع قرن دستاوردهای خود – یا همان 25 سال اجحاف به دانشجو و علم – زد که به گواه همه فقط در بعد کمی موفق بوده و در بعد کیفیت به شدت با نقائص عمده ای روبروست. اشکالاتی که به طور مختصر به گوشه ای از آن اشاره خواهد شد.
نکته جالب در برپایی این نمایشگاه این بود که بازدید از نمایشگاه برای دانشجویان ممنوع بود! و نکته دیگر سوء استفاده از تمثال حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری در بنرهای تبلیغاتی این نمایشگاه بود؛ دو بزرگواری که قطعا با مسیری که دانشگاه آزاد اکنون طی می کند - حداقل - به طور کامل موافق نیستند و شاید راضی به این سوءاستفاده نبودند.
اما مواردی مختصر از اشکالات اشاره شده در بالا:
1- عدم تناسب امکانات تخصیص داده شده به دانشجو با شهریه‌ی هنگفتی که هر ترم از دانشجو اخذ می‌شود و تخصیص آن به امور غیر علمی!!! (یافتن این امور را به عنوان تمرین به عهده خواننده می گذاریم!)
2- نامناسب بودن برخی اساتید به علت کم تجربگی و بی میلی به فعالیت به دلیل حقوق نامناسب
3- کیفیت پایین غذا و صف های طولانی و زمان هایی که در این میان تلف می شود(چیزی که اصلا اهمیت ندارد!) و اعتراض هایی که به جایی نمی رسد...
4- افزایش بی رویه شهریه در هر سال بدون بهبود وضعیت موجود ( باز هم دلیلش را شما بیابید!)
5- به دلیل بی اهمیتی به مقوله فرهنگ و بحث هویت آنچه در این دانشگاه دنبال نمی شود علم آموزی و پژوهش است و گویا به قول برخی این دانشگاه برای برخی افراد بنگاه اقتصادی برای صرف در امور سیاسی برخی احزاب ایجاد کرده که با وضعیت موجود باید فریاد وااسفا برای وضعیت علمی این دانشگاه و کشور در آینده نزدیک و هم اکنون سر داد.
6- سوءمدیریت، کمبود امکانات، عدم برخورداری از استانداردهای حداقلی و ... از مسائلی است که به نظر می رسد راه این دانشگاه را چنین شتابان! به ترکستان ختم کند!
7- مشکلات موجود در بحث آموزش و عدم اطلاع رسانی شفاف، به موقع و کامل به دانشجو از قبیل مسائل مربوط به انتخاب واحد ـ گفتنی است که تا دو ترم پیش انتخاب واحد بسیاری از واحدهای دانشگاهی به صورت دستی و فقط از طریق حضور در دانشگاه میسر بود که این وضعیت هنوز هم در بسیاری از واحدهای این دانشگاه قابل مشاهده است – مشکلات مربوط به حذف و اضافه مثل عدم امکان تغییر کد ( بنازم به این همه حق انتخاب برای دانشجو!)و...
8- عدم پاسخگویی مناسب و در شان دانشجو ( انجام وظیفه فقط در حد رفع تکلیف)، عدم احترام به شخصیت دانشجو و ... ؛ به طوری که آقای جاسبی در پاسخ به اعتراضات چند سال پیش دانشجویان هنر مبنی بر افزاایش فوق بی رویه ! شهریه‌شان بدون عذرخواهی از اشتباه پیش آمده گفت: ما خودمان اشتباهی کردیم و خود نیز پی به آن بردیم و خود نیز در جهت رفع آن بر خواهیم آمد! این سخن بدان معناست ( تنها معنایی که به ذهن بنده متبادر می‌شود) که جناب دانشجو تمام اعتراضات شما بیهوده است و ما به آن کاری نداریم!!!!!
9- پذیرش دانشجو بیش از ظرفیت های موجود به طوری که فقط در یکی از واحدهای آن ( دانشکده فنی تهران جنوب) بیش لز 17000 دانشجو وجود دارد در حالی که سرانه فضای موجود اصلا تناسبی با تعداد دانشجو نیست و گاهی اوقات برخی کلاس ها به حد انفجار! می رسد و لازم به انتقال صندلی از کلاس های مجاور ( و گاهی جستجوی کلاس به کلاس در پی صندلی!) می شود تا بتوان خود را به زحمت در کلاس جا کرد، که این امر این دانشکده را مفتخر به لقب بزرگترین دانشکده فنی کشور! کرده است.
10-  با تمام اوصاف فوق اضافه کنید  وضعیت کتابخانه را که بسیار کوچک و دارای مخزنی با تعداد محدود کتاب و فضای مطالعه بسیار بسیار کوچک که اصلا کفاف تعداد دانشجویان را نمی دهد و وضعیت نابسامان نمازخانه را که با وجود تعداد زیاد نمازگزار بسیاری مواقع باید جور آمفی تئاتر فوق العاده کوچک دانشکده را بکشد و فضای استراحت و نماز را را از دانشجو برباید.
11- با تمام اوصاف فوق متاسفانه به دلایل نامعلوم ؟! هر بار که زمزمه هایی مبنی بر تحقیق و تفحص از دانشگاه پیش می آید برخی در تریبون نمازجمعه و بسیاری افراد که منافع خود را در خطر می‌بینند به تکاپو می‌افتند و به هوچی ‌گری پر داخته به طوری که رئیس جمهور در این باره می‌گوید: « ... ولی آنقدر به ما فشار آوردند که به ما گفتند شرایط کشور حساس است  و فعلا در مورد ایجاد تغییراتی در اساسنامه دانشگاه آزاد و ضابطه مند کردن آن صبر کنید و دست نگه دارید چون اینها در شرایط حساس کشور بحران درست می کنند و دلشان برای مملکت نمی سوزد.» و باز هم مسکوت ماندن طرح بررسی وضعیت دانشگاه آزاد...
12- ایجاد جو خفقان و جلوگیری از مطرح شدن عقاید مخالف دانشگاه آزاد و صاحبان آن ؛ به طوری که در فضای دانشگاهی که فضای گفتگو و شنیدن عقاید مختلف است سخنرانان باید از متصدی امور فرهنگی دانشگاه (دفتر فرهنگ – شما بخوانید ضد فرهنگ-) که مع الا سف به وظایف محوله خود هم به طور کامل نمی پردازد و معلوم نیست اصلا صلاحیت این کار را دارد یا خیر مجوز سخنرانی کسب کنند ـ تا مبادا بر ضد منافع دانشگاه و دار‌و دسته هم حزبی آنان صحبتی کنند‌- که در صورت عدم مطابقت با عقائد صاحبان دانشگاه به آنان مجال سخنرانی و عرصه‌ای برای گفتگو داده نمی شود و از ورود آنها ممانعت به عمل می آید.
13- به قول رییس جمهور ما هم از مدیریت بیست و چند ساله (ربع قرنی!) تعجب می کنیم؛ مدیریتی که بر آن تکیه زده و عرصه را به دیگران وا نمی نهد تا شاید مدیریتی نو بتواند درآن تغییراتی ایجاد کند حتی  تاب هیچ سخن مخالفی را هم نمی آورد و به شدت به مقابله با آن از راه های مجاز و غیرمجاز می پردازد.
در پایان باید به این نکته اذعان داشت که گرچه نکات فوق بیشتر مربوط به یکی از واحدهای این دانشگاه (دانشکده فنی تهران جنوب) است ولی طبق اطلاعات موجود وضعیت مشروحه فوق وضعیت اکثر واحدهای این دانشگاه با کمی فراز و نشیب و در برخی مواقع  بسیار بدتر است که جای بسی نگرانی برای وضعیت روانی دانشجو و وضعیت علمی کشور است.
در پایان امیدواریم مسئلان کشور هر چه سرع‌تر به وضعیت این دانشگاه هم رسیدگی کنند...



 
نویسنده: A.R.H |  یکشنبه 86 آذر 4  ساعت 10:31 صبح